هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

عکسای زیاددددد

هیربدجونم قربونت برم این مدت نتونستم عکس بذارم اخه رفتیم مشهدوکلیییی خوش گذشت .اول ازهمه 8ماهگیت مبارک داداش کوچولو  عزیزم تواین چندروز حسابی شیرین شدی وعاشق بیرون رفتنی تایکی رومیبینی دستت روبه سمتش دراز میکنیو قشنگ میگی دَدَدَدَ فدات بشم خوشگلم وقتی هم ماروسری سرمون میکنیم فک میکنی میخوایم بریم بیرون ومیخوای توبغلمون رو دَدَدَمیگی . نانای کردن روهم یادگرفتی ووفقتی برات شعرمیخونیم میرقصی ودستات روتکون میدی خلاصه کلی شیرین شدی  این عکسا ماله قبله سفره  اینجاداری دست مییزنی بالاخره تونستم ازدست زدنت عکس بگیرم اینجاهم تلویزیون داشت اهنگ میذاشت شماهم میرقصیدی هیربد درحال جیغ زدن ا...
28 شهريور 1392

خبرهای خوب وجدید

    هیربد جونم شما دیگه یاد گرفتی هم دست بزنی هم خوب سینه خیز بری عکس هاشو بعداً برات میزارم عزیزم . امروز هم داشتم با شما بازی میکردم که یه دفعه توپ قرمزتودیدی وسینه خیزرفتی وبه توپت رسیدی وهی توپت وقل میدادی و دوباره به سمتش سینه خیز میرفتی حیف نشد عکس بگیرم .منو مامان الهه هم کلی ذوق کردیم قربونه داداشیه باهوشه خودم برم جدیداً هم یادگرفتی رو دوتا دستات وایمیستی و باسنتو میاری بالا ولی هنوز چهار دستپا نمیری تازه گی ها صدات خیلی کلفت شده وسر من دادو جیغ میزنی البته منم گاهی حرصتو درمیارم  عزیزدلم ماشاله ماشاله خیلی خوب غذا میخوری وتوغذاها آبگوشت و کته رو خیلی دوست داری و زورت هم ماشاا...خیلی زیاده گاهی از لبه ی م...
12 شهريور 1392

کارهای هیربد وروجک

خوب جدیداً زیادی آتیشپاره شدم و دوست دارم از همه چیز سردر بیارم وببینم چی به چیه همونطور که قبلا ًخواهر جانم گفته بود عاشقهههههه کته با گوشتم وبسیاررررررررر میدوستمش . وحسابی هم  تبلیغات تلویزیون رو دوست دارم وبادیدنشون ذوق زده میشم ودر هرشرایطی سرم رو به طرف TVمیچرخونم  گاهی هم خواهری بدجنس میشه جلو چشام ومیگیره تا نتونم TV نگاه کنم اییییییییییی خواهری بد البته مامانی هم وقتی میبینه این شکلی میشه  و کلاً دوست ندارم تنهایی غذا بخورم وحتما باید یکی کنارم بشینه وباهام یه چیزی بخوره که بیشتر خواهری این کارو میکنه ویه چیز دیگه که من بهش علاقه شدید دارم جاروبرقیه ووقتی مامانی جارو برقی رو روشن میکنه منم باروروئکم حرکت جار...
10 شهريور 1392

شیرین کاری

ههیربد جونم جدیداً کارهای زیادی یاد گرفتی مثلا وقتی خوشحالی جیغ میزنی ودستات رو تند تند تکون میدی یا بعضی وقتا ازشدت خوشحالی بووووففففف میگی و روی من ومامانی تف میکنی وجدیداً هم یاد گرفتی خودت بدون کمک روزمین بشینی ووقتی یکی رو خیلی دوست داری موهاشولباشو دماغشو گوشاشو میکشی  وقتی من یا مامانی رو میبینی از دور باروروئکت میای تا موهامون رو بکشی خیلی هم شیطون شدی دوبار هم باکله از تو روروئکت افتادی زمین آخه روروئکت به لبه ی فرش گیر کرد و باروروئک کله پا شدی کلی گریه کردی ولی خدارو شکر چیزیت نشد ویه چیز دیگه که خیلی دوست داری ماشینه مخصوصا ماشین بزرگ مثل کامیون واتوبوس وقتی یه ماشین در حاله حرکت میبینی بهش خیره میشی وحرکت ماشین و دنبال ...
9 شهريور 1392

ورود به هشت ماهگی گلکم مبااااارک

        عزیزم خبر خوب جدیداین که هفت ماهت تموم شده و بسلامتی وارد هشت ماهگی شدی  این روز زیبا مصادف شده با عید فطر و این اولین عید فطریه که خدای خوب و مهربون شما رو به ما هدیه دادن .   مامانی هم به همین مناسبت یه کیک خوشمزه با طعم آناناس برامون درست کردن جای همگی خالی.راستی عید همه مبارک و طاعات و عباداتتون قبول.   این روزها بعضی از کارات واقعا شیرینه و ما کلی بهشون می خندیم .یکی از این کارها شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که وقتی مامانی داشتن از تلویزیون دعای جوشن کبیررو گوش می دادن تو هم با تلویزیون هم صدایی می کردی و آواز میخوندی هر چی بهت میگفتن ساکت باشی اصلاًگوشت ...
9 شهريور 1392

عکس من و هیربد وسفر تهران

عزیزم این چندروزنتونستم تو وبلاگت مطلب بگذارم آخه رفته بودیم تهران توهواپیما که اصلا اذیت نکردی و بیشتر خواب بودی ولی تو مسافرت کلی اذیت شدی چون شدیدا تب داشتی وهرچی میخوردی حالت بهم میخوردفقط شیره مامانی رو میخوردی خلاصه کلی گریه کردی دکترم بردیمت گفت شاید ویروس تو بدنت باشه ولی بعد ما گفتیم شایدم داری دندون درمیاری آخه دستت همش تودهنت بودو آب دهنت می ریخت رو لباست ولی خدارشکر زود خوب شدی چندتا از عکسای خودم وهیربدومیذارم       این عکساماله توی هتله بقیه ی عکسا ماله قبل سفره اینم عکسه هیربد با عروسکش محمد محمد جون تو چرا کچلی ؟  عیب نداره ناراحت نباش الان کلت رو ماچ میکنم موهاش درمیاد &nb...
9 شهريور 1392

ماه مبارک رمضان

عزیز دلم این اولین ماه رمضانیه که خدای مهربون تورو به ما هدیه داد. امیدوارم سال های سال بتونی به سلامتی این روزهای قشنگ و روحانی رو ببینی عسلم.این روزها خواهری چون روزه میگیره زیاد حال و حوصله کامپیوتررونداره برای همین من این چندتا عکس رو میزارم بقیه اش زحمت خواهری. بوووس واسه هردوتاتون عزیزای من .   هیربد جونی در چغاسبز    هیربد درگیر با میز تلویزیون و کلیددرش  حالا دیگه بدون کمک هم میتونم بشینم     اینجاهم لگو بازی مکنم وبسیار این کارو دوست دارم    از تاب بازی لذت هم لذت میبرم وروی تاب واسه ی خودم اواز میخونم   وقتی سوار تاب میشی یواش یواش خوابت میبره...
9 شهريور 1392

هیربد در حمام وکشتی با خرسی

اول یه عکس خوشگل از داداشیم بذارم بعد بریم سراغ بقیه ی عکسا اینم عکس شما درحال کشتی با خرسی عاشق این کاری اینم پاهای شماست که از زیر خرسی آمده بیرون       وبالاخره من در کشتی با خرسیم برنده شدم       اینجا هم داخل تشت حمومی پاهاتم گذاشتی روهم.قوربون اون ژست هات برم         اینجاهم مامانی داره به شما مولتی ویتامین میده وشما از بس بدت میاد این شکلی میشی اینجاهم یه عکس از وقتیه که شما رو تابتون خوابیدی  فعلا بای   ...
9 شهريور 1392